جواب دوستای من وقتی ازشون شارژ میخوای:
تریپ مظلومیت:آجی شرمنده به خدا خودمم 200 تومن بیشتر ندارم
تریپ زرنگی:عزیزم اگه یه مین زودتر گفته بودی برات خریده بودما آخه بیرون بودم
تریپ خالی بندی:شرمنده خودمم شگفت انگیز زدم
تریپ بامرامی:اعتبار دریافت شد مبلغ1000 ریال از...
فک و فامیله ما داریم عایا؟

ﻓﯿﺴــﺒﻮﮎ ﺗﻮﻧﺲ :
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻓﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﮔﺮﻭﻧﯽ ﺧﻮﺩش را ﺁﺗﺶ ﺯﺩ
6585تا ﻻﯾﮏ ﻭ 553ﺷﯿﺮ
ﻓﯿﺴـــﺒﻮﮎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ :
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻣﻮﻓﻖ ﺑﻪ ﮐﺸﻒﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﯾﺪﺯ ﺷﺪﻧﺪ
23600ﻻﯾﮏ ﻭ899 ﺷﯿﺮ
ﻓﯿﺴــﺒﻮﮎ ﮊﺍﭘﻦ :
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﻏﺬ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﺳﺎﺧﺘﻨﺪ
65880ﻻﯾﮏ ﻭ5338 ﺷﯿﺮ
ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ :
دختره:لباسای عيدم اينقدقشنگننننننننننن­ننننننننننننننن­نننننن!!!!!
1,558,680,950ﻻﯾﮏ ﻭ 56000ﺷﯿﺮ
آمار کشته ها و مجروحین رو دیگه روم نشد بگم :...........

مکالمه بین خواهرزاده ام و معلم بدبختشون
معلم :فلانی
خواهرزاده ام:بله
معلم:میخوام ازت درس بپرسم
خواهرزاده ام:نخوندم
معلم: توتاکی آدم نمیشی
خواهرزاده ام:اگه من آدم بشم شما تنها میمونید
کل کلاس:))))))))))))))))))))))))
معلم:(((((((((((((((((((((((( 

بالاتر از سرعت نور تنها ی چیز میتونه باشه
.
.
.اینکه یواشکی بری سایتهای خاک بر سری بعد بابایی یهو مثل عجل معلق جلوت ظاهر شه.ایکی ثانیه همه رو گم و گور میکنی

بچه ها من خیل نگرانم الان 4.5 تا زلزله اومده و لی هنوز از یاس خبری نشده

آقا این مسابقه ی سیبیل چیه گزاشتین این بالا...
داشتم عکساشو میدیدم یهو مامانم پرید تو اتاقم...
تااومدم توضیح بدم که...
مامانم:فائزه اینا کین سیبیل گزاشتن؟!پناه بر خدا دوستاتن؟!چرا همچین کردن؟!بزن ببینم توام بینشون هستی؟
اون روز که گفتی بادوستام میرم مسابقه رفتی اینجا اره؟!
حالا هی من میگم:مامان جان این مسابقات تو تهرانه من که ازهمدان بیرون نرفتم...مامان جان اون مسابقاتی که من شرکت کردمacm بود...اصلا گوش نمیداد
همین جور که داشت از اتاق میرفت بیرون باخودش میگفت من باشم دیگه نزارم تنهایی بری بیرون...
مامانه نگرانه من دارم؟!!!!!!!!!!!!!!!

آقا این مسابقه ی سیبیل چیه گزاشتین این بالا...
داشتم عکساشو میدیدم یهو مامانم پرید تو اتاقم...
تااومدم توضیح بدم که...
مامانم:فائزه اینا کین سیبیل گزاشتن؟!پناه بر خدا دوستاتن؟!چرا همچین کردن؟!بزن ببینم توام بینشون هستی؟
اون روز که گفتی بادوستام میرم مسابقه رفتی اینجا اره؟!
حالا هی من میگم:مامان جان این مسابقات تو تهرانه من که ازهمدان بیرون نرفتم...مامان جان اون مسابقاتی که من شرکت کردمacm بود...اصلا گوش نمیداد
همین جور که داشت از اتاق میرفت بیرون باخودش میگفت من باشم دیگه نزارم تنهایی بری بیرون...
مامانه نگرانه من دارم؟!!!!!!!!!!!!!!!

و خداوند دستمال مرطوب را آفريد
.
.
.
كه دخترا يه هفته يه هفته صورتشونو نشورن!!!
ايشششششششش
ستاد مبارزه با چركولك ها

سلام ميخوام يه خاطره جالب از جبهه بگم ... توي يه وبلاگ خوندم ... خيلي باحاله و واقعي !!!!
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو یه خمپاره اومد و بومممممم ..... نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین دوربینو برداشتم رفتم سراغش . بهش گفتم تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت : من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم . اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو اون کاغذ روشو نکَنید . بهش گفتم : بابا این چه جمله ایه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر ...با همون لهجه اصفهونیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده !(واقعا هم شهيد شد)
شادی روحه همه شهدا صلوات 

عاقا بابای من با یکی از دوستاش همیشه با هم میرن کفش میگیرن.آخرین بار هم مثل هم خریدن فقط بابام مشکی گرفت اون یکی قهوه ای..حالا سایز پای بابام41 و پای دوستش44.
دیشب اومدن خونه ی ما .موقع رفتن اشتباهی کفش بابای منو پوشید و رفت...حالا امروز اومده میگه :ببخشیدا دیشب وقتی رسیدم خونه از رنگ کفش فهمیدم اشتباه پوشیدم.!!!!
من الان موندم یعنی واقعا دیشب تو راه خونه متوجهه سه شماره تنگی کفش نشده??عایا??شما بگین من سرمو به کجا بکوبم عاخه...