قلیون چاقیده بودم بابام تا رسید شیلنگو از دستم گرفته
میگه پاشو برو ما زن داشتیم جلو بابامون پامونو دراز نمیکردیم
بعد مامانمو صدا کرده میگه بیا امروز حلقه دادن یاد گرفتم
من :
مامانم : اشک شوق ... جیغ سوت هورا
گودزیلا : آفرین بابا آفرین بابا
بابام :
بابا من پامم دراز کنم اما از این جینگولک بازیا واسه زنم در نمیارم
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت